هذیون های تب آلود ِ یک الهه ی سپید

درد در نواحی ِ بیکران ِ سپیدی ِ کاغذ هایم پیچیده است ...!

هذیون های تب آلود ِ یک الهه ی سپید

درد در نواحی ِ بیکران ِ سپیدی ِ کاغذ هایم پیچیده است ...!

۲۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

معلوم نیست با خودش چند چنده . گاهی وقتا حالتو میگیره ، گاهی برات شیر کاکائو میریزه ، گاهی ب جایی میرسونتت ک میخوای خودکشی کنی !
پ.ن : ۷ صبح ، آموزشگاه رانندگی ، من .
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۰۷
میم . شین
اینایی ک تا ف رو میگی فرحزاد و رفتن و برگشتن ، گاهی باید دست و پاشون رو بست و تو دهنشون یه جوراب بوگندو فرو کرد تا دو دقیقه ساکت شن ! شایستی مقصد فرحزاد نباشه :(
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۳۹
میم . شین

امروز یه بلایی اومده بود بر سر ِ لپتاپ ِ عزیز کردمون ناگینی جان !:/

+ معرف حضور که هستن ایشالا ؟ قسمت آخر نویل با شمشیر گریفیندور زد نصفش کرد عخش منو :|

بعد تشریفمونو بردیم دست به دامن بابا جونمون شدیم که بابایی ....

خلاصه ! به دستور بابایی ، آفیس ِ گوگولیه 2010 که بسی از داشتنش خرسند بودیم رو پاک کردیم !

++ آن اینستال فرمودیم !:|

بعد فک کن چی نصب نمودیم ؟! آفیس ِ ملعون ِ 2007 !

+++ الان من عزادارم !:|

O_0

 دو تا هد ست و موبایل و چادر سفیدی که به جای ملافه استفاده میشه و بالش و ناگینی و خودم !
الان نشستیم رو تخت ! مثل قایقیه در وسط اقیانوس این تخت ِ ما ! تازه یه مهمون ِ ناخونده هم داریم !
جناب ِ سرکار خانوم ِ محترم ِ لنگه کفش پاشنه دار ِ عروسی ِ عمه ام اینا !
+ غرض از این جناب که بالا میبینین ، سوسکی بود که دو ساعت هست جدیدا کشفش کردیم ! هی از در و دیوار بالا میره بعد هی ما نمیتونیم بگیریمش و لهش کنیم و هی این لنگه کفش را در بغلمون میفشاریم !:||
.
.
پ.ن 1 : ماریا ! به مستر هندونه بگو ، آقای توت فرنگی گفته شب شام در خدمت باشیم ! :))
+ فقط جهت حرص دادنت و یادی از پی ام های دیشب !
++ دارم رو خودم کار میکنم با توت فرنگی کنار بیام ! زشته بهش حساسیت داشته باشم ! ملت چی میگن ؟؟ : دی

پ.ن 2: من صبح 9-11 کلاس ِ رانندگی دارم ! اگه رو قانونش میخواستم پیش برم باید یک سال و نیم پیش گواهینامه میگرفتم ! از ثبت نامم انقدری میگذره واقعا ! امروز و فردا کلاس گرفتم برای یاد آوری و انشالا شنبه امتحان و گواهینامه !:/

+ بی خوابی بد دردیه !:/


http://www.dementor.ir/wp-content/uploads/2012/07/Nevillegif.gif

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۱۹
میم . شین

اصلا زبونش فارسی نیست بیخیالش:/

ساعتو نگاه؟

هیـــــــــــــــــــن دیر شده من هنوز بیدارم . فردا صبح مث خر بدبخت میشم .

مثلا میخواستم درس بخونم . دیدی چی شد ؟:/

بابا اومده !

چی چی آورده ؟! احتمالا کتاب !

همین الان صدای در ورودی اومد !

رسیدنش بخیر من بسه برام . زیادی سریال دیدم .

بس که یوچون خل و چله اینجا اه :/

منم خل شدم!

بیداری زده به کلم .

برم خودمو بزنم به خواب تا بابا نیومده نصفم کنه.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۳:۵۱
میم . شین

فکر کنم یه تلنگر لازم داشتم!

چیزی بود ک خودم میدونستم ولی انگار قبولش نداشتم .

تا حالا از این منظره نگاهش نکرده بودم .

به نظرتون تو دو ماه میشه ؟

یک ماه و خورده ای:/

بیخیال !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۷
میم . شین

امروز دنبال یکی میگشتم باهاش حرف بزنم .

زنگ زدم به " سین " داشت با مادر شوهرش فیلم میدید .

یهو یه اسم ام اس از بابا اومد .

"خوبی دخترم ? "

یه خوشیه لحظه ای پیچید زیر پوستم و قلبم دو تا پشت سر هم بزرگ تپید !

دلم گرفته از سین . از خیلی های دیگه هم .

همایون شجریان فقط سوز دلم رو بیشتر میکنه.

ولی نمیدونم چرا دیوونه ی این آهنگم .

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بی خبر کن ....

نمیدونم چرا اومدم شروع کردم ب جفنگیات نوشتن .

شرمنده .

کلا ک کسی گذارش این ورا نیفته . 

بیخیال .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۲
میم . شین

+نصف شیشه ی لاکسی ژل* ِ 240 میلی لیتری خالی شده ! دیروز عصر گرفته بودمش!

++ چه سیب شیطونی !:) شایدم از درده ! شاید درد ِ گازیه ک به شکمش زدم ! واسه همینه سرجاش نمیمونه و هی میخواد خودشو از میز قل بده پایین ! :/

.

.

.

* منیزیوم هیدروکسید . سوسپانسیون خوراکی!

.

.

.

پ.ن: جالبه R  تا حالا 7 تا بازدید داشته ک دو تاش خودم بودم ! اصلا یدونه لایک یا دیسلایک هم نداره !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۳
میم . شین

چند روزه سر یه موضوعی ... یکی که نه ! سر یه سری موضوعاتی آن چنان ذهنم و زندگیم بهم ریخته ک حس میکنم ذهنم فلج شده !

نیاز واقعا زیادی به نوشتن دارم ! اما اصلا نمیتونم بنویسم .

بماند ک امروز قول داده بودم یه کاری رو به سر انجام برسونم و هیچ قدمی برنداشتم و اصلا هم به روی خودم نیاوردم ! :|

این داستان R ک دو پست پایین تره الکی نیستا .

حاصل 6 سال تمرین نویسندگی منه ک تو قالب یه داستان جمع شده . یه رمانه با 3 فصل ک فصل اولش از زبون مردی 30-32 ساله ی انگلیسی ِ به اسم ادوارد !

قبلا تو باشگاه داستانم ، ک الان هیچ حرفی درباره اش ندارم ، چند قسمتی ازش گذاشته بودم .

خیلی ها گفتن چرا این رمانتو خارجکی نوشتی و اینا !

ببینید بحث اصلن خارجکی بودنش نیس ! بحث اینه ک من یهو یه ایده اومد تو ذهنم و شروع کردم نوشتنش ! فقط برای این ک یک بار به طور جدی خودم رو محک بزنم .

همین !

یه بار من خیلی دلم شکست . خیلی .

یه بنده خدایی ک نظرش بیش از اندازه برام مهم بود ، داستان رو ... فقط قسمت اول ِ داستان رو ...

خوند !

ولی آن چنان منو کوبوند ک تا چند ماه دست به قلم نبردم اصلا ! همون باعث شد ک کلا از باشگاه داستان ک ماریا و فرانی میشناسنش بیام بیرون !

تمام این ها رو گفتم ک بگم من نوشتم برای دل خودم . برای این ک احساس آرامش کنم . همین . و این یه تمرینیه برام ک خودمو محک بزنم . ببینم میتونم یه موضوعو جدی دنبال کنم و بنویسم یا نه !

پس اگه لطف کردین و خوندین و نظرتون رو گفتین ک یه دنیا ممنون .

اگه هم نه که بی خیال :)

پ.ن: یکی از غلط های تاریخی ام تو این داستانه نوشتن "ترجیه" به جای "ترجیح " بود . واقعا دلم نیومد درستش کنم !D:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۷
میم . شین

نشسته بودم تو اتاقم . طبق معمول یهو در رو باز کرد اومد تو . میگه کلید اتاقتو هنوز پیدا نکردی ?

میگم نه ! خب ک چی ?

میگه امشب شب آرزو هاس !

میگم میخوای آرزو کنی پیدا شه ?

هیچی نمیگه . میپرسه : یه آرزوی دیه هم داشتی .چی بود ?ها تو اون امتحان بزرگه برنده شی?

هنوز جوابشو ندادم . شاد و خوشحال از اتاق میپره بیرون  حتما میره لیست آرزو هاشو با خودش مرور کنه !

نمیدونم ب چی فک میکنم !

به این ک بعد از اون افتضاحی ک بار اومده درس نگرفته و هنوز بدون در زدن میپره تو اتاق ....

ب معصومیت قشنگ کودکانه اش ...

یا به اینکه ی آرزوی بزرگ دیگه هم دارم ک از هر دوی اینا مهم تره ?

اصلا کلا کارم یادم رفت . کلی خجالت کشیدم ...



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۴۹
میم . شین
با این که میدونم کلا کسی نمیخونه ولی یهو دلم خواست داستانی ک برای امتحان ِ خودم نوشتم رو بذارم اینجا . برام مهمه . خیلی .
R
فصل اول
twin
قسمت اول
.
http://www.up2www.com/uploads/01_14r-twin.jpg
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۵
میم . شین