آب هویج بستنی با جیب خالی :||
دیروز صبح رفتیم یه سر بیرون هدفون بخریم !
از هفت تیر تا دژ پدرمون در اومد بعدشم تا خیابون بیمارستان جیگرمون خون شد و تو گرمای 30 درجه پیاده رفتیم !
جاتون خالی P:
حالا اینجا یه سوالی پیش میاد : مگه من چند بار در هفته هدفون میخرم ؟! D:
خب سوال خوبیه ! در واقع من ماهی - دوماهی ، یکی دو تا هدفون میخرم !:|
حالا این یکی دو هفته هم ک دو بار رفتم هدفون بخرم دلیل و اینا داشته ! دفعه اول هدفونه به گوشیم نگرفت انداختمش به آبجیم ! سونی بود خاک بر سر ولی معلوم بود تقلبیه ! 6 هزار !
حالا دیروز رفتم یه سونی اصل خریدم ! 10 هزار ! البته صاحب مغازه نمیدونم رو چه حسابی بی دلیل 8 هزار حساب کرد !
گذاشتم به پای خل و چلیش و جو دختر جوون ندیدگیش! خریدمش و اومدم بیرون ! :))
تو راه تشنه ام شد ! 1000 تومن آب میوه گرفتم !
با این حساب فقط 5 هزار تومن دیگه ته جیبم مونده بود !
از اونجا حدودا ده دقیقه ای تا مهدکودک آقا داداشمون ، سایه سرمون :)) پیاده روی کردم برم عکس های فارغ التحصیلی ؟! اش رو بگیرم !
بیشعوووووووووووورا ساعت 10 صبح تو گرمای مــُخ آب پز کن ، بسته بود در مدرسه ! دبیرستان ! اه .... همون مهدکودک !:|
منم دست از پا دراز تر برگشتم سر دژ !
بستنی نعمت !
یه آب هویج بستنی بزرگ گرفتم !
3000 تومن !
کـ ِرمه دیگه یهو میاد :/
تا سر کوچه در گیر این آب هویج بستنی بودم! :))
همونطور که حدس زدید من فعلا دو تا اسکناس هزار تومنی ته کیفم مونده . آخر مااااااهههه :' (
حساب منم خاااااااااااااالی :||||
حالا من و این آب هویج و گرمای هوا و رد شدن از خیابون ِ وحشتناک جلوی دژ !
یه پراید نوک مدادی داشت رد میشد . جو دختر جووون ندیدگیش بالا زده بود تو اون پیچ خطرناک یهو دیدم ... د ِ بیا !
آقا با یه لبخند ژکوند واسه ما دست تکون میده ! :))
یه اخم وحشتناک نشونش دادم شانس آورد جاش نبود ! شان چادر میومد پایین وگرنه یه حرکت خیلی راضی کننده و آخر ِ ادب ، نشونش میدادم ! =))))
+ تو شهری که هنوز گاز کشی نداره خیر سرش .
یه apple store هست !
دو دهنه !
شیک .
هر کوفت ای هم بگی توش هست .