اعترافات ِ یک عدد دانش آموز ِ سابق !
اعتراف میکنم یک بار تقلب کردم و یک بار تقلب رسوندم !
.
.
اعتراف میکنم از دبیر ریاضی 2 تا سر حد مرگ نفرت داشتم و همیشه قبل از اومدنش به یه زبون من در آوردی ، رو تخته فحش مینوشتم !
.
.
اعتراف میکنم سال آخر ، ساعات خسته کننده ی کلاسی ، همیشه هدفونم و گوشیم تو مدرسه همراهم بود و مسلما زیر مقنعه دیده نمیشد !
.
.
اعتراف میکنم همیشه سر کلاس ها خواب بودم ! خصوصا شیمی 2 ! ایضا شیمی پیش هم !
+ شیمی سه هم به خاطر معلم هم به خاطر مباحث قابل تحمل تر اش یکم هوشیار تر بودم !
.
.
اعتراف میکنم تا سال پنجم دبستان حتی خودمم نمیتونستم دست خط خودمو بخونم !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم دبیرستان یه بـِلـُف زن ِ نامبر وان بودم !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم ایضا یه گروه ِ هفت نفره زیر دستم بودن که جزو اشرار مدرسه محسوب میشدیم !
.
.
اعتراف میکنم پیش دانشگاهی ، لامپ ِ مهتابی کلاس رو زدم و انداختمش !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم میخواستم گردن ِ قورباغه ی مورد تشریح رو بشکنم تا زودتر از شر دبیر زیست خلاص شم !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم دویست بار به دبیر زبان و ادبیات وعده ی سر خرمن واسه تحقیقات ِ کوفت و زهر مار دادم ولی یه بارم عمل نکردم !
.
.
اعتراف میکنم سال اول یه بار به خاطر ناخونای وحشتناکم گرفتنم ! دو ماه بود کوتاه نکرده بودم !:|
.
.
اعتراف میکنم برای در آوردن حرص بعضی ها سال سوم سه دست فـُرم خریدم !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم از یکی از هم کلاسی ها تا سر حد مرگ تنفر داشتم و دنبال یه راهی میگشتم تا منفجرش کنم از دستش خلاص شم !
.
.
اعتراف میکنم سال دوم از مدرسه فرار کردم !
+ یه روز حال داشتم میخوام قضیه اشو بنویسم ! :|
.
.
اعتراف میکنم اعترافاتم تا همین الان سرمو به باد داده مطمئنا پس دیگه اعتراف نمیکنم !:||
.